نامه بيست و دوم چهاردست وپا رفتن
مامان الهيييييييييي قربونت بره كه بالاخره 4 دست و پا رفتي ديشب سفره شامو انداخته بوديم كه آقا پسر گل چهار دست و پا اومد طرف سفره واي كه چه ذوقي كرده بودم از خوشحالي داد كشيدم و بابايي با نصفه ريش(در حال اصلاح ريش) دوييد بيرون و دوتايي كلي كيف كرديم خدايا شكرت قربون گل پسر برم ديروز با بابايي و دايي كوچيكه اومدن دنبال مامان واي عزيزم با لباس تو خونه اونم از نوع غذا مالي شده تازه بابايي برا شكلاتم خريده بودو لباستو حسابي گل گل كرده بود وقتي منو ديدي شروع كردي خن ديدن و دست و پا زدن بغلت كردم و گفتم بدويين تا كسي نديده بريم خونه اما همكاراي مامان كه تو رو در حين آب بازي و خنده ديده بودن گفتن ااا اين بچه توئئئه بعد اومدن دورتو كل...
نویسنده :
مامان و باباي هوراد
13:05